به مناسبت هفته پژوهش جلسه نقد کتاب قلمروسازی گفتمانی در ژئوپلیتیک تالیف دکتر وحید کیانی عضو هیات علمی گروه جغرافیا برگزار شد
هشتمین نشست بررسی کتاب، به نقد کتاب «قلمروسازی گفتمانی در ژئوپلیتیک» تالیف دکتر وحید کیانی، استادیار جغرافیای سیاسی گروه جغرافیای دانشگاه بیرجند، اختصاص داشت که با حضور دکتر احمد بخشی دانشیار علوم سیاسی و دانشجویان، روز چهارشنبه 1401/9/23 در محل اتاق جلسات دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد. این جلسه به همت انجمن علمی دانشجویی علوم سیاسی به مناسبت هفته پژوهش برگزار شد.
جلسه در ابتدا با توضیحات دکتر احمد بخشی راجع به کتاب آغاز شد. در ادامه دکتر وحید کیانی،نویسنده کتاب، به معرفی مباحث و موضوعات مطرح شده در کتاب پرداخت. وی معتقد است که به دلیل غلبهی رویکرد روششناختی اثباتگرا و بهتبع آن روش پوزیتیویستی در عرصه مطالعات علوم انسانی در ایران، بسیاری از پدیدههای تاریخی، سیاسی و فرهنگی از دریچه این رویکرد موردمطالعه و تحقیق قرار میگیرند. این در حالی است که ریشه بسیاری از چالش ها و بحران هایی که امروزه در سطح ملی یا منطقهای و حتی جهانی مشاهده میشوند را صرفا نمیتوان از جنبه روش پوزیتیویستی بهخوبی تحلیل کرد چراکه مسائل و مشکلات آن چهبسا ممکن است ریشه در اعماق تاریخ داشته و با رویکردهای نوین مطالعاتی و روش گفتمانی بتوان به نتایج بهتری دستیافت. خاورمیانه و مسائل و مشکلات آن همیشه یکی از دغدغههای اصلی اندیشمندان حوزه جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل بوده و هست.
در کتاب حاضر نشان داده شده است که چگونه از برآیند دو مقوله «اندیشه» و «فضا» در جغرافیای سیاسی فرایند قلمروسازی شکل میگیرد. در متون جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، عنصر فضا به خاطر ماهیت کلیدی آن مرکزیت دارد اما نقش «اندیشه» تا حدودی نادیده گرفتهشده است. کتاب حاضر نشان داده است که چگونه اندیشههای سیاسی و ژئوپلیتیکی بهطور خاص با شکلدهی به گفتمانهای خاص، پیامدهای فضایی میآفرینند و بهمحض عملیاتی شدن بر پهنه سرزمین، شروع به قلمروسازی خاص خود میکنند. شکلگیری کشورهای خاورمیانه در دوران معاصر نیز متاثر از گفتمان سازی غرب در امر قلمروسازی بوده است و نقشه سیاسی فعلی منطقه نتیجه و محصول همین گفتمان است. در حقیقت، غرب با برجستهسازی اپیستمه های مطلوب نظام سرمایهداری به تولید فضای موردنیاز خود در منطقه خاورمیانه اقدام کرده است.
قلمروسازی گفتمانی به معنای همگنسازی یا یکسانسازی فضایی توسط حکومت و یا هر واحد سیاسی دیگری نیست بلکه بدین معنا است که یک گفتمان مسلط از چنان نفوذ اندیشهای در فضاهای جغرافیایی مختلف برخوردار میگردد که آن فضاها در راستای نظم سیاسی و ژئوپلیتیکی مطلوب آن گفتمان تنظیم میشوند.
قلمروسازی در ادبیات سیاسی کلاسیک، غالبا پدیدهای عینی و معطوف به بعد سرزمینی است اما تعمق بیشتر در خصوص این مقوله و بازاندیشی در تحولات روند قلمروسازی در سطح جهان نشان میدهد که ابعاد گستردهتری دارد و محدود به جنبههای عینی نمیشود. از این منظر قلمروسازی فرایندی گفتمانی است و فراتر از ابعاد سرزمینی، بنیادهای نظری و عملی آن در عرصه بیناذهنی شکل میگیرد. اگر گفتمان را به تعبیر اندیشمندان پستمدرن، منطق فکری و عملی حاکم بر یک دوره زمانی خاص بدانیم در آن صورت میتوان از وجود گفتمانهای قلمروسازی نیز در عرصه جغرافیای سیاسی نام برد. مفهوم قلمروسازی گفتمانی را که متعلق به حوزه جغرافیای سیاسی پستمدرن است میتوان در مقیاسهای مختلف ملی و منطقهای و جهانی بررسی و زوایای پنهان کنش و اندیشه سیاسی را از طریق آن کشف کرد. قلمروسازی در منطقه خاورمیانه مانند سایر وجوه زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن، پیچیده و ازنظر علمی محل مناقشه است. تحلیل قلمروسازی گفتمانی در این منطقه علاوه بر اینکه ضعفهای روشهای پوزیتیویستی را در بررسی آن برآورده میکند ابعاد و زوایای جدید و ناشناخته آن را درروند شکلگیری کشورهای منطقه نشان میدهد.
با توجه به مباحث فوق و در راستای دستیابی به اهداف موردنظر، این کتاب از ابتدا تا انتها یک خط سیر مشخص و مدون را طی می کند در حقیقت هر فصل مقدمه ای برای ورود به بحث های فصل بعدی است. بدینصورت که در ابتدا رویکرد نظری تحقیق که فرایند قلمروسازی گفتمانی است برای اولین بار توسط محقق در فصل دوم تبیین می شود و سپس به عملیاتی کردن نظریه فوق در روند شکلگیری کشورهای حوزه خاورمیانه پرداخته می شود. ازاینرو در فصل اول به «طرح تحقیق و کلیات» آن اشارهشده است. در حقیقت در این فصل به علل طرح موضوع، سؤال اصلی و هدف تحقیق اشاره و درنهایت روش تحقیق و روش های گردآوری اطلاعات و چارچوب کار نشان دادهشده است. فصل دوم که هسته اصلی و در حقیقت تز کتاب بر اساس آن نگاشته شده است به «مبانی نظری تحقیق» اختصاصیافته است. در این فصل شیوه تحلیل گفتمان ژئوپلیتیکی با تبیین فرایند قلمروسازی گفتمانی بهعنوان نظریه اصلی کتاب تبیین می شود. در فصل سوم با عنوان «تبیین پیوند ژئوپلیتیک و مذهب» به روش ها، ابزارها و مکانیسم هایی پرداخته شده که موجب پیوند مذهب و ژئوپلیتیک شدهاند. در حقیقت، این فصل چگونگی پیوند دو مقوله مذهب و ژئوپلیتیک در معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی را تبیین کرده است. فصل چهارم با عنوان «تحلیل شکل گیری کشورهای خاورمیانه در چهارچوب تطور قلمروسازی گفتمانی» به این مسئله اشاره شده که قبل از مطرحشدن عامل مذهب چه عواملی در فرایند قلمروسازی گفتمانی مؤثر بوده و روند تحولات ژئوپلیتیکی منطقه را مدیریت میکرده است. فصل پنجم با عنوان «تحلیل کلان روایت های ژئوپلیتیک مذهبی مسلط در منطقه خاورمیانه» با توجه به مبانی نظری کتاب یعنی فرایند قلمروسازی گفتمانی و با تأکید بر فصل سوم یعنی روشهای پیوند مذهب و ژئوپلیتیک، در ابتدا به شناسایی گفتمانهای ژئوپلیتیکی مذهبی در منطقه خاورمیانه اقدام و در ادامه به واکاوی هر یک از آنها پرداخته است. در این فصل سعی شده نحوه شکلگیری گفتمان های ژئوپلیتیکی و تقابل آنها در سطح منطقه مورد موشکافی دقیق علمی قرار گیرد. فصل ششم به «جمعبندی و نتیجه گیری» اختصاص دادهشده است. درمجموع، تنظیم مطالب و متون این کتاب بهگونهای است که مخاطبان میتوانند مفهوم و نظریه قلمروسازی گفتمانی را در عمل درک و لمس کنند؛ همین موضوع موجب زیبایی کتاب شده است بهگونهای که خواننده را به تعقیب موضوع کتاب و به پایان رساندن آن تشویق و ترغیب میکند.
در ادامه دکتر بخشی به نقد و بررسی فصول مختلف کتاب پرداخت و نکات اصلاحی خود را در مورد بهتر شدن کتاب در چاپ های بعدی متذکر شد. در پایان مبحث، دانشجویان و اساتید حاضر در جلسه پرسش ها و نقدهای خود را مطرح کردند.